دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 6508
تعداد نوشته ها : 13
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
GraphistThem237
من می خواهم از شما یک سوال بپرسم. این یک سوال سه کلمه ای است. نماز می خوانی؟ این سوالی است که هیچ کس جز شما نمی تواند به آن پاسخ دهد. هم تیمی شما می داند که آیا به انجمن خود می روید یا نه. خانواده شما متوجه می شوند که آیا شما نماز می خوانید یا نه. اما اینکه آیا شما در خلوت نماز می خوانید یا نه چیزی است که فقط خدا از آن می داند.

من عاشقانه از شما می خواهم که به آنچه اکنون به شما می گویم کمی توجه کنید. فکر نکنید که سوال من خیلی ساده است. اگر دلت در پیشگاه خداوند راست باشد، از هیچ چیز ترسی نخواهی داشت. لطفاً نگویید که نمی توانید دعاهای آموخته شده را بخوانید. بین نماز خواندن و دعا کردن تفاوت زیادی وجود دارد. از این نگذرید که سوال من غیر ضروری است. اگر بتوانید برای چند دقیقه بشنوید، نشان خواهم داد که دلایل محکمی پشت پرسیدن این سوال وجود دارد.

1. نماز نشانه نجات یافتن انسان است. به همین دلیل است که می پرسم؛ دعا کردن؟ من می گویم نماز ضروری است. این کلمات را می گویم تا خوب فکر کنم. حالا من این را برای کودکان یا بیماران روانی نمی گویم. من حتی بحث بیگانگان را هم مطرح نکردم. زیرا می دانم که در جایی که اندک داده می شود، اندک نیز قابل محاسبه است. اما من در مورد نوه هایی صحبت می کنم که در منطقه ای مانند ما زندگی می کنند و ادعا می کنند که مسیحی هستند. من می گویم چنین مردان و زنانی بدون نماز نمی توانند احساس نجات کنند.

من از کسانی که معتقدند نجات از طریق فیض است جلوتر هستم. من می گویم که حتی بدترین گناهکار دنیا هم بخشش دارد. دریغ نمی‌کنم که به نزد افراد در حال مرگ بروم و کنار بالین آنها بایستم و بگویم: "اکنون به عیسی مسیح ایمان داشته باشید و نجات خواهید یافت." اما من در هیچ کجای کتاب مقدس نمی بینم که شخصی بدون درخواست محافظت نجات یابد. حتی در کتاب مقدس نیز وجود ندارد که یک شخص بدون اعتراف به گناه خود و پرسیدن "خداوندا عیسی، مرا نجات بده." کتاب مقدس می گوید که هیچ کس نمی تواند تنها با دعا نجات یابد، اما در هیچ کجا گفته نشده است که کسی بدون دعا می تواند نجات یابد.

هیچ چیزی وجود ندارد که یک شخص باید کتاب مقدس را بخواند تا نجات یابد. چون خیلی ها نمی خوانند. بعضی ها بینایی ندارند. اما ممکن است در قلب آنها مسیح باشد. حتی به این معنا نیست که اگر شخصی به جلسات انجیل برود نجات خواهد یافت. برخی در جایی زندگی می کنند که انجیل موعظه نمی شود. برخی ناشنوا هستند. کسانی هم بودند که در بستر بودند. ممکن است مسیح نیز در قلب آنها باشد. زیرا اگرچه ممکن است جایگزین هایی برای خواندن و گوش دادن وجود داشته باشد، اما در مورد نماز اینطور نیست. اگر قرار است انسان نجات یابد، حتما باید دعا کند.

سلامت و دانش نیز از این قاعده مستثنی نیستند. نخست وزیران، پادشاهان، فقرا، دهقانان، هر که هستند باید به نیازهای روحی و جسمی خود رسیدگی کنند. هیچ کس نمی تواند از کسی بخواهد که به جای خودش بخورد، بنوشد یا بخوابد. اگر شخص دیگری به جای من خواندن یاد بگیرد، اینطور نیست که من یاد گرفتم. آنها باید به چه کسی یاد بگیرند و این همه را انجام دهند؟ یا به آنها بگویید که دیگر نمی آیند.

روح مانند چیزهای ذهنی و جسمانی است. برای اطمینان از سلامت روح و همچنین قاعده، کارهای خاصی باید انجام شود. برای چه کسانی باید این کارها را انجام دهند. همه باید بخشش، توبه را دریافت کنند، به مسیح روی آورند، هرکسی باید با خدا صحبت کند و دعا کند. آنها باید این همه کار را با چه کسی انجام دهند اما هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را برای ما انجام دهد. بدون دعا بودن یعنی بدون خدا، مسیح، فیض، امید، بهشت، همه در راه جهنم (انگار نجات نیافته)؛ الان فهمیدی چرا پرسیدی نماز میخونی؟

2. عادت به دعا برای یک مسیحی واقعی ضروری است. برای همین دوباره می پرسم که آیا نماز می خوانی ؟ همه فرزندان خدا در این زمینه برابرند. آنها از لحظه ای که واقعاً تقوا در آنها شروع می شود (نجات می شود) دعا می کنند. اولین کاری که یک نوزاد هنگام تولد در این دنیا انجام می دهد، نفس کشیدن است. همان نماد وجود آن موجود است. و همچنین نماز اولین کاری است که مؤمن پس از تولد دوباره انجام می دهد.

این علامتی است که در همه برگزیدگان خدا می بینیم. «آنها پیوسته بی وقفه دعا می کنند» (لوقا 18:1). روح القدس که آنها را آفرید، در آنها کار می کند و آنها را هدایت می کند تا آنها را متقاعد کند که به عنوان فرزندان خدا پذیرفته شده اند و فریاد بزنند: " آبا، پدر " (رومیان 8:15). هنگامی که خداوند عیسی آنها را زنده کرد، آنها را با صدای زبان برکت داد و به آنها گفت که دیگر ساکت نشوند. هیچ کودکی بدون صحبت با خدا نمی تواند خدا باشد. گریه برای کودک نوپا و دعا برای فرزندان خدا ذاتی است. آنها می دانند که به شفقت و لطف نیاز دارند و پوچی و ضعف را در خود تشخیص می دهند. پس کاری جز دعا نمی توانند بکنند.

من زندگی فداییان مندرج در کتاب مقدس را به طور کامل بررسی کرده ام. من زندگی هیچ فدایی را به عنوان یک شخص بدون دعا از پیدایش تا مکاشفه ندیده ام. "کسانی که به نام خدای پدر ما و خداوند ما عیسی مسیح دعا می کنند" (اول پطرس 1:17) . با توجه به اول قرنتیان 1: 2  ، کتاب مقدس می گوید: دیدم که به نشانه شرارت نوشته شده بود که دعا نکنیم: "کسانی که برای خداوند دعا نمی کنند گمراه شده اند" (مزمور 14: 4) .

من زندگینامه بسیاری از مسیحیان برجسته را از زمان کتاب مقدس تا به امروز خوانده ام. برخی از آنها دابونولو و برخی لنولو هستند. برخی تحصیلکرده اند، برخی بی سواد. برخی از آنها متعلق به اسقف ها و برخی از مسیحیان به نام های دیگر بودند. برخی کالوینیست و برخی ارمنی بودند. برخی از کتاب دعا استفاده می کنند و برخی نه. اما یک چیز مشترک همه آنها دیدند. همه آنها نمازگزار هستند.

من همچنین گزارش های مبلغان مسیحی زمان خود را بررسی کردم. من خوشحالم که می بینم بسیاری از مردان و زنان در سراسر جهان خبرهای خوب را دریافت می کنند. بسیاری از مردم آفریقا، نیوزلند، هند و چین در حال تغییر دین هستند. طبیعی است که همه آنها تقریباً در همه چیز با هم تفاوت داشته باشند. اما همان چیزی که در همه مراکز تبلیغی متوجه شدم این بود که همه نوکیشان مشغول نماز بودند. من نمی گویم که ممکن است انسان حتی با قلب مخالف بدون صداقت نماز بخواند. من فکر نمی کنم که دعای انسان کل زندگی معنوی او را ثابت کند. مانند سایر اعمال عبادی، خطر فریب و پنهان شدن وجود دارد.

اما من مطمئن هستم که دعا نکردن واضح ترین دلیل بر این است که یک مسیحی واقعی نیست. آنها به گناهان خود پی نمی برند، آنها خدا را دوست ندارند، آنها خود را مدیون مسیح نمی دانند. آنها نمی توانند طالب خلوص باشند. در بهشت ​​نمی توان امید داشت، آنها هنوز دوباره متولد نشده اند، هنوز خلقت جدیدی ساخته نشده اند. آنها با لاف زدن به انتخاب، لطف، ایمان، توقع، خرد خود، دیگران را فریب می دهند، اما اگر دعا نکنند، همه آنها فقط حرف هستند.

به عبارت دیگر، عادت به دعای خالصانه دلیل بسیار رضایت‌بخشی است بر اینکه روح القدس در انسان کار می‌کند. برخی حتی ممکن است با نیت بد تدریس کنند. نوشتن کتاب، ایراد موعظه های عالی، ممکن است به خوبی به نظر برسد، اما ممکن است یهودای اسخریوطی باشد. اما نمی شود که انسان بدون اخلاص وارد اتاقش شود و پنهانی دلش را در پیشگاه خدا بریزد. خداوند خود مهر خود را بر دعا به عنوان مبنای واقعی توبه گذاشت. بر اساس تبدیل پولس به هنگام فرستادن حنانیا نزد شائول در دمشق، "اینک او در حال دعا بود" (اعمال رسولان 9:11). هیچ مدرکی جز این وجود ندارد.

می دانم که انسان قبل از نماز افکار زیادی در سر دارد. در قلب او ممکن است مقدار زیادی گناه، بسیاری از امیدها، آرزوها، نیات، احساسات، انتظارات، تصمیمات، ترس ها وجود داشته باشد. اما هیچ یک از اینها دلیل قطعی صحت نیست. همه اینها اغلب حتی در بین غیر خدایان نیز یافت می شود. خیلی وقت ها غرق می شوند. در بیشتر موارد، آنها بلافاصله ناپدید می شوند، مانند یک ابر صبح زود و سپس ناپدید شدن برف. اما دعای خالصانه که از دل شکسته سرچشمه می گیرد از همه اینها بیشتر می ارزد.

من می دانم که روح القدس، که گناهکاران را از راه خود فرا خواند، آنها را گام به گام به سمت صمیمیت با مسیح راهنمایی خواهد کرد. اما چشم انسان فقط بر اساس آنچه می بیند می تواند قضاوت کند. من نمی توانم در مورد کسی بگویم که کافر عادل است، اما کافر معتقد است، چیزی به نام ایمان گنگ وجود ندارد. صحبت با خدا اولین عمل ایمان است. همانطور که زندگی برای بدن است، ایمان برای روح نیز چنین است. نفس کشیدن در بدن مانند دعا برای ایمان است - زندگی بدون نفس مرد فراتر از تصور من است و همچنین وفاداری بدون دعای مرد فراتر از تصور من است.

اگر انجیلی ها در مورد اهمیت دعا زیاد می گویند تعجب نکنید. آنها این کار را انجام می دهند تا شما را از این چیزها متقاعد کنند. آنها می خواهند بدانند که آیا تو نماز می خوانی یا نه؟ درک شما از کلام ممکن است درست باشد، و عشق و پشتکار شما نسبت به عقاید پروتستان ممکن است بیشتر مشهود باشد. اما این خطر وجود دارد که همه اینها دانش محدودی برای مغز شما باشد و فقط علاقه به شاخه ای باشد که به آن تعلق دارید. به همین دلیل است که می خواهند بدانند آیا شما با عرش فیض آشنا هستید و آیا می توانید به همان اندازه که از خدا صحبت می کنید با خدا صحبت کنید؟

3. از آنجایی که در زندگی مؤمن هیچ تکلیفی به جز نماز شخصی وجود ندارد، می پرسم آیا نماز می خوانی؟ ما در دورانی زندگی می کنیم که ایمان عمومی گسترده است. مجالس روضه خوانی بی‌سابقه برگزار می‌شود. افراد بیشتری نسبت به قبل در آنها شرکت می کنند. من معتقدم هر چقدر هم که این عبادت آشکار گسترده باشد، می توان از دعای شخصی بسیار غفلت کرد. این یک معاشرت پنهانی است که در میان ما خدا اتفاق می افتد بدون اینکه کسی ببیند. این چیزی نیست که دیگران ببینند، بنابراین بسیاری از افراد آن را به عنوان یک جستجوی قوی نادیده می گیرند.

من معتقدم که صدها هزار نفر یک کلمه هم دعا نمی کنند. می خورند، می نوشند، می خوابند، دوباره بیدار می شوند، سر کار می روند، به خانه باز می گردند، نفس خدا می کشند، روی زمین راه می روند، رحمت او را تجربه می کنند، بدن های فانی دارند، قضاوت و ابدیت پیش رویشان است. اما آنها هرگز با خدا صحبت نمی کنند، آنها مانند حیوانات منقرض شده زندگی می کنند، آنها مانند موجودات بی روح رفتار می کنند. آنها حتی یک کلمه برای گفتن ندارند که زندگی، نفس، تمام وجودشان در دستانشان است و قرار است قضاوت نهایی از دهانشان شنیده شود. چقدر وحشتناک است؟ اما بسیار رایج است که اسرار انسان به صورت روزانه فاش شود.

صدها هزار نفر به سادگی برخی از دعاها را به عنوان یک مراسم می خوانند. آنها عادت دارند که کلمات حفظ شده را بدون فکر کردن به معنی بیان کنند. برخی از مردم با کلماتی که در کودکی یاد گرفته اند، نماز را تمام می کنند. برخی فقط با معیار ایمان خود سازگار می شوند و فراموش می کنند که هیچ دعایی در آن نیست. برخی دعای بهشتی را به پایان آن اضافه می کنند، اما آرزوی برآورده شدن چیزهای باشکوه موجود در آن را ندارند.

در حالی که برخی از دعاهای حفظ شده خوب هستند، اما وقتی شب‌ها به رختخواب می‌روند یا صبح زود از خواب بیدار می‌شوند، به سادگی از طریق دهان خوانده می‌شوند. در نظر خدا نماز نیست، هر کی باشد. کلماتی که از دل برنمی‌آیند، مانند طبل‌هایی که بربرها در مقابل بت‌های خود می‌نوازند، برای روح ما سودی ندارد. اگر از صمیم قلب انجام نشود، فقط کار لب یا زبان می شود، اما دعا به نظر نمی رسد. شک ندارم که شائول قبل از ملاقات خداوند در راه دمشق بارها دعا کرد. اما خداوند شهادت نداد که "اینجا او دعا می کند" تا زمانی که قلبش باز شد.

آیا این برای شما عجیب است؟ به من گوش کن تا به تو نشان دهم که بی دلیل صحبت نکرده ام. به نظر شما حرفی که می زنم زیاده روی و غیرمنصفانه است؟ خوب گوش کن، حالا به تو ثابت می کنم که حقیقت را به تو می گویم. یادت رفته نماز خواندن برای هیچکس طبیعی نیست؟ ذهن نفسانی با خدا مخالف است. آرزوی قلبی انسان این است که از خدا دوری کند اما با خدا ارتباط نداشته باشد. خدا تنها ترس آنهاست. چرا وقتی نه درک درستی از گناه دارند، نه نیازهای روحی دارند، نه ایمان به غیب دارند، نه طهارت دارند، نه امیدی به بهشت ​​دارند، چرا دعا می کنند؟ اکثر مردم هیچ درک یا امیدی از همه اینها ندارند. هیچ وقت فراموش نمی کنم که خیلی ها بودند که این جاده عریض را پیمودند. به همین دلیل است که من به جرأت اعلام می کنم که تعداد کمی از مردم نماز می خوانند.

یادت رفته نماز خواندن مد نیست؟ این یکی از چیزهایی است که اکثر مردم از گفتن آن خجالت می کشند. صدها نفر برای اعتراض و رهبری جنبش‌های توده‌ای به میدان می‌آیند، اما تمایل دارند آشکارا اعتراف کنند که ما عادت به دعا کردن داریم. هزاران نفر هستند که وقتی مجبورند با غریبه ها در یک اتاق بمانند، بدون نماز به خواب می روند. زیبا لباس پوشیدن، تئاتر رفتن، تحسین شدن همه، خواستن زرنگ جلوه دادن، همه اینها مد می شود، اما نماز خواندن مد نیست. این چیزی است که هرگز فراموش نمی کنم. فکر نمی‌کنم این یک عادت رایج برای اکثر مردم باشد که از اعتراف خجالت بکشند. به همین دلیل است که من به جرأت اعلام می کنم که تعداد کمی از مردم نماز می خوانند.

یادت رفته چندتا زندگی داره؟ آیا واقعاً می توانیم باور کنیم که افرادی که در گناه شناور هستند، شبانه روز علیه گناه دعا می کنند؟ آیا ما می توانیم باور کنیم که جهانیان در حال تعقیب و دعا علیه آنها هستند؟ آیا می توانیم باور کنیم که کسانی که علاقه ای به بندگی خدا ندارند، برای خدمت طلب فیض می کنند؟ اصلا باورم نمیشه آنچه در اینجا کاملاً روشن است این است که آنچه بیشتر مردم از خدا نمی‌خواهند یا آنچه می‌خواهند، نیت اصلی آنها نیست. این دوتا یکی هستن دعا و گناه نمی توانند در یک دل باشند. نماز گناه را فرو می نشاند یا گناه نماز را قطع می کند. این چیزی است که هرگز فراموش نمی کنم. من به جرأت می توانم اعلام کنم که افراد کمی وقتی به زندگی خود نگاه می کنند دعا می کنند.

آیا مرگ و میرهای زیادی را که رخ داده را فراموش کرده اید؟ چه بسیارند که با خدا بیگانه اند، حتی در آخرین ساعت زندگی شان که به مرگ نزدیک می شود. آنها نه تنها انجیل او را نمی دانند، بلکه توانایی صحبت با او را نیز ندارند. در تلاش آنها برای رسیدن به او حالت تهوع و شرم وحشتناکی وجود دارد. به نظر می رسد دارند کار جدیدی انجام می دهند. به نظر می رسد که خداوند باید چیزی را به آنها معرفی کند، گویی قبلاً هرگز با او صحبت نکرده اند. یک چیز مرا به یاد می آورد. اوکامه در روزهای مرگ مشتاق بود که یک بشارت را نزد خود بخواند. او فکر می کرد که مبشر قرار است برای او دعا کند. مبشر از او پرسید که برای چه دعایی باید کرد؟ چون نمی دانست چیزی نمی توانست بگوید. او نمی توانست چیزی در مورد آنچه روحش از خدا نیاز دارد بگوید. تنها چیزی که او نیاز داشت دعای رسمی یک خادم بود. من می توانم آن را درک کنم. تخت های مرگ رازها را فاش می کنند. هرگز آنچه را که در نزدیکی کسانی که در اثر بیماری می میرند دیدم را فراموش نمی کنم. اینها مرا وادار می کند که باور کنم برای خیلی کم دعا می شود.
دسته ها :
پنج شنبه دوازدهم 12 1400
X